۰۵ آبان ۱۳۹۴ - ۲۰:۲۵
کد خبر: ۲۹۸۱۵۵
نگاهی به اندیشه سیاسی سید حسین نصر؛

به جای شمشیر با مهر و تسبیح با نفوذ غرب مقابله کنید

خبرگزاری رسا ـ سید حسین نصر بر این عقیده است که اسلام و غرب هرگز با هم تقابلی ندارند و مقابله با غرب در حقیقت بدعت و تحریف اسلام است! او با تاکید بر جهاد اکبر(جهاد با نفس) بر این باور است که بزرگ‌ترین مبارزان معنوی در جهان اسلام کسانی بوده‌اند که ابزار نبردشان به جای شمشیر، مهر و تسیح بوده است و تصوف به این جهاد اکبر پرداخته است.
به جای شمشیر با مهر و تسبیح با نفوذ غرب مقابله کنید

برای اولین بار اسم سید حسین نصر را به عنوان رییس دفتر فرح پهلوی و رییس دانشگاه آریامهر دوران پهلوی شنیده بودم. بعدها در چهارساله دوم ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد نیز اسم او را در کنار ریچارد فرای شنیدم. سعی در تحقیق و پژوهش در این موضوع داشتم؛ یکی از کتاب هایی به بنده معرفی شد، کتاب «دولتمرد چهارم» زیست نامه و اندیشه سیاسی سید حسین نصر تالیف آقای منصور مهدوی که به تمام ابعاد زندگی نصر پرداخته است، بود. پس از مطالعه چند باره این کتاب بر آن شدم که خلاصه ای از فصلی که به اندیشه سیاسی او می پردازد را به خدمت مخاطبان عزیز تقدیم کنم که نوشتار ذیل حاصل آن است.

پدر سید حسین نصر از جمله رجال دولت پهلوی بوده و خانه شان محل رفت و آمد اطرافیان رضاخان. به نظر می رسد تصورات آقای نصر از رضا خان و اطرافیانش نه تنها از ذهن او محو نشده، بلکه به قوت هر چه تمام تر خود باقی است و به تدریج با افکار بعدی او در هم تنیده شده است و توصیف های توأم با تعظیم و شعف او از رضاخان در حالی که خود نصر سنین کهنسالی را می پیماید، حاکی از این است که استاد سنت گرای ما آمال سیاسی خود را در قامت رضاخان می بیند.

رضا خان در چشم سید حسین نصر «یک قهرمان ملی بود که ویژگی های مثبتش بر ویژگی های منفی او می چربد!» تا جایی که به صراحت می گوید: «من غیر از او هیچ قهرمان بزرگ سیاسی را در خاطره خود سراغ ندارم!»

 

 

حکومت دینی از نگاه نصر

او سلطنت را کم نقص ترین شکل حکومت در دوران غیبت امام زمان(عج) می داند و مایل است این امر را به مثابه باور تشیع بشناساند؛ در حالی که این باور ارتباطی با شیعه ندارد. الگوی سیاسی مورد نظر سنت گرایان و از جمله نصر را باید در نگاه سنت گرایانه او جست. از این منظر، برخی نهادهای سیاسی مانند سلطنت که در گذشت قرن ها با نیاز های جامعه تکون یافته اند، الگوی مطلوب وی به شمار می روند. اهمیت و اعتبار این نهاد به حدی است که هیچ کس نباید برای بر هم زدن آن اقدامی صورت دهد؛ چرا که به زعم او به دیکتاتوری می انجامد. در واقع اصلاح جامعه تنها از طریق تقویت درونی ایمان پذیرفتنی است، الگویی که در رفتار شخصیت های برجسته صوفیه عینیت بخشیده شده است.

نظریه سیاسی نصر را می توان به دو بخش کلی تقسیم کرد:

الف) نگاه سنت گرایان به سیاست مبتنی بر واقع گرایی. این واقع گرایی در عالم تسنن، خلافت و پس از آن، سلطنت را به رسمیت می شناسد و معتقد است در زمان حاضر با وجود یکی از این دو نهاد، نباید سراغ شکل جدیدی از حکومت برویم؛ حتی اگر آن حکومت جدید را کسی مانند پیشوایان اصلی اهل سنت(ابوبکر و عمر) رهبری کند؛ چرا که این حکومت جدید دیکتاتوری است.

ب) سنت گرایان دو راهبرد اساسی میان شیعه و سنی دنبال می کنند؛ نخست آنکه نسبت به تنزل جامعه و تخریب نهادهای سنتی و جایگزین شدن نهادهایی با منشا غربی به شدت هشدار می دهند. دیگر آنکه معتقدند برای اسلامی کردن هر نظام و احیای جامعه به جای تکیه بر ظواهر و ساختارها باید به تقویت ایمان قلبی و شخصی آحاد جامعه، همت گماشت.

 

غزالی عزلت گزیده احیاگر اجتماعی مطلوب نصر

احیاگری اجتماعی از نظر آنان همان روش صوفیانه ای است که افرادی مانند غزالی در پیش گرفته اند و سالیان متمادی از عمر خود را به عزلت گذرانده اند.

واقع گرایی مورد نظر نصر شباهت زیادی با جبرگرایی دارد؛ او از لابلای عباراتی که وسواس و دقت هر چه تمام تری برای حفظ سنت ها از میان شان مشهود است، در نهایت می خواهد جامعه اسلامی را به آرامش و سکوت در مقابل سلطنت و خلافت فرا بخواند؛ دکتر نصر دفاع از سلطنت را تا تمجید و تقدیس از رضاخان پیش می برد و برای تثبیت اندیشه خود می کوشد امام خمینی(ره) را نیز هم داستان با خود جلوه دهد.

 

فقیهان شیعه هیچ گاه مبنای سلطنت شاهان را تایید نکرده اند

در برابر این نظر باید گفت فقیهان شیعه من جمله امام راحل هیچ گاه مبنای سلطنت شاهان را تایید نکرده اند و به عنوان نمونه شیخ مفید از پیشگامان فقه شیعه بر این باور بود که حکومت از آن اهل بیت(ع) یا کسانی است که از جانب ایشان منصب خلافت یافته اند.

جایگاه فقیهان در اجرای حدود الهی که لازمه اش برپایی حکومت و به دست گرفتن زمام امور است، چنان در میان فقیهان شیعه، مسلم و بدیهی بوده است که محقق کرکی آن را مورد اتفاق مجتهدان شیعه دانسته است؛ او تصریح می کند فقیه جامع الشرایط می تواند به نیابت از امامان هدایت گر در همه اموری که قابل نیابت اند، ورود کرده، نظر خودش را جاری کند.

فقیهان نامداری در طول تاریخ فقه شیعه، به صراحت بر اصل مهم نیابت فقیه از جانب امام معصوم برای اداره جامعه تصریح کرده اند و آنچه در این زمان روی داده، این است که امام خمینی، توانمندی لازم را برای برپایی حدود به دست آورده و آرمان فقیهان پیش از خود را تحقق بخشیده؛ حال اینکه دکتر نصر شیعه را طرفدار سلطنت می شناساند امری است که با واقعیت تطبیق ندارد؛ شاید او پندار خویش را در حمایت از سلطنت، به همه شیعیان و علمای تشیع تعمیم بخشیده است.

 

نصر: شاهان ایران ظل الله بودند

نصر بر اساس همین باور به سلطنت و حکومت پادشاهی، می کوشد آنها را حکومت دینی و سایه خدا بر روی زمین بنامد. این رویه او موهم این مطلب است که از شهرت جمهوری اسلامی ایران به صفت حکومت دینی ناخرسند است، از این رو با حالتی که گویی خویشتن داری از کف داده است می گوید: «از آنجا که پس از انقلاب، علما حکومت را به دست گرفته اند، ایرانیان پیوسته از این موضوع چنان سخن می گویند که گویی در این کشور، نخستین بار است که دین و سیاست با هم در آمیخته است؛ اما ایران پیش از انقلاب را ببینید، پادشاهان ایران، یکسره آدم های لامذهبی نبوده اند، بلکه نگهبانان دین بوده اند و حتی تا دوره پهلوی، آنها را ظل الله بر زمین می نامیدند و در قانون اساسی سال 1906 آمده است که سلطنت موهبتی خدا داد است.»

 

 

نصر: پادشاهی در هیچ تمدنی سکولار نیست

نصر برای آنکه پادشاهان پهلوی را توجیه کند، همه پادشاهان عالم را دین مدار توصیف می‌ کند. از این رو قانون عامی صادر می کند که «پادشاهی در واقع در هیچ تمدنی نمی تواند یکسره سکولار باشد»؛ شاهد او ملکه انگلیس است که رهبری کلیسای این کشور را نیز به دست دارد و این نشانگر پیوند کلیسا و دولت می داند.

دکتر نصر حتی برخی از دولت های مرتجع را نیز دینی می خواند، مثلا می گوید: «مطبوعات آمریکا، مصر را دولتی سکولار می دانند و دلیلش هم این است که بنیادگرایان به اصطلاح مسلمان با رژیم کنونی این کشور مخالف اند اما آیا رژیم رییس جمهور مبارک به راستی سکولار است؟ مطلقا خیر... . بی گمان در مصر، دین و دولت از هم جدا نیست».

 

نصر و محمد بن عبد الوهاب

از منظر نصر، ریشه های اولیه واکنش بنیادگرایانه، در ظهور چهره هایی مانند محمد بن عبدالوهاب در جزیره العرب است که در پی بازگرداندن اسلام به صورت گذشته خود و تطبیق با تفاسیر سخت و جازم فقهی از آموزه های قرآن و حدیث بود؛ بنیادگرایان نه تنها با تمدن غربی بلکه با علوم و فلسفه و هنرهایی که در جهان اسلام تکوین یافته اند نیز مخالف اند. از نظر ایشان، اجرای شریعت و بازگشت به اصول اسلام، بنا به تفسیری که در جامعه اولیه اسلامی به ویژه در میان حنبلیان و فقیهانی چون ابن تیمیه رواج داشت، باید تحقق یابد. از این رو نخستین و مهم ترین ویژگی بنیادگرایان، ماهیت سلفی آنان است.

 

نصر: اسلام و غرب مطلقا تقابلی با هم ندارند/ مقابله با غرب بدعت و انحراف در اسلام است

از نگاه نصر، اسلام سنتی هیچ گونه تقابلی میان خود و غرب نمی بیند و حرکت های بنیادگرایانه(که به تعبیر او در صدد مقابله با غرب هستند) بدعت و تحریف هستند. او جهت گیری این تحریف را به سمت قدرت می داند.

 

نصر و قرآن

او موضع قرآن درباره حکومت را سکوت می داند؛ چرا که قرآن به روشنی درباره میراثی که پس از مرگ یک نفر به جای می ماند و سهم فرزندان و همسر او سخن گفته است؛ ولی درباره نوع حکومت بایسته برای جامعه اسلامی به روشنی سخن نمی گوید.

 

ارزیابی

در ارزیابی نظریات نصر باید بگوییم عبارات وی درباره حکومت هایی که داعیه اسلام دارند، می تواند خطاب برخی حکومت های جهان اسلام از جمله جمهوری اسلامی باشد که می کوشد ساختار حکومت خود را اسلامی معرفی کند و محتوای آن را با دین تطبیق دهد؛ ولی انتقادهای او درباره اینکه این حکومت ها تنها فهمی نادرست و سطحی از قرآن و حدیث دارند و در مواردی می کوشند تفسیر مورد نظر خود را به قرآن تحمیل کنند و آیات الهی را در خدمت اهداف خود به کار بگیرند و یا در خصوص شریعت تنها در خصوص حفظ ظواهر سخن می گویند، تنها درباره طالبان و یا حکومت های وهابی و سلفی صدق می کند.

البته همین انتقاد نصر نیز ناشی از نگاه یک سویه او به باطن گرایی است؛ چرا که تمایلات صوفی منشانه او و دیگر سنت گرایان، در عمل، آنان را به رها کردن ظاهر و تکیه بر ایمان باطنی فرا می خواند. در حالی که اسلام نه ظاهرگرایی سلفی و طالبانی است نه باطن گرایی صوفیانه؛ جمع میان این دو مقصود نهایی اسلام است.

البته نباید منکر ضعف ها در جمهوری اسلامی بود. جمهوری اسلامی در زمانی حکومت را به دست گرفت که بنیانی برای علم یا هنر دینی وجود نداشت و برخی حرکت های حداقلی نمی توانست بنیانی برای هنر دینی باشد و گذشت سه دهه نیز زمان کافی برای باز تعریف علم و هنر دینی نیست؛ چرا که خود غرب نیز با این سرعت نتوانسته مبانی خود را در این امور تعریف کند؛ هر چند این امر نباید در جمهوری اسلامی باعث اهمال شود. لکن این که کسی ادعا کند جمهوری اسلامی اساسا به این امور التفات ندارد، از جاده انصاف دور افتاده است.

قرار دادن جمهوری اسلامی در کنار کشورهایی که اساسا توان اندیشیدن درباره علم و هنر اسلامی را ندارند، باعث دلگیری هر صاحب فضلی از دکتر نصر می شود.

 

نصر و امام خمینی

دکتر نصر از سویی امام خمینی را استاد مبرز حکمت متعالیه و کسی که توانسته میان عرفان شیعی و عرفان ابن عربی تفاهم برقرار کند می داند و از سویی او را در کنار قذافی جای می دهد! البته نصر یا شناخت درستی از امام و قذافی ندارد یا تجاهل می کند.

 

 

نصر و مساله جهاد

نصر در سال های حضور در آمریکا هیچ گاه نکوشید میان خود و عمل کرد دولت آمریکا در تهاجم خشن به سنت ها و مسلمانان مرزبندی کند؛ بلکه گاه از در تایید اقدامات سردمداران تجددگرایی برآمده است. از آن جمله می توان به واکنش او در قبال حمله به خاور میانه به بهانه سقوط برج های دوقلو اشاره کرد؛ نصر به جای اینکه به دفاع از خاستگاه سنت و میلیون ها انسان برخیزد که عامل سنت های مطلوب اویند، به تلویح از اقدام آمریکا دفاع کرد. او برای تبیین موضوع ناچار می شود میان جهاد اسلامی و جهاد به معنایی که برخی گروه های تندرو بدان مبادرت می ورزند و نیز جنگ های صلیبی در قرن 11 و 21 تمایز قائل شود.

در نگاه سنت گرایانه نصر، جهاد یعنی تلاش و مبارزه در راه خدا؛ هر انسانی که به این امر اهتمام ورزد مجاهد است. مرحله مبارزه با آشفتگی روحی در سیر و سلوک صوفیانه نیز مجاهده است. اسلام تمام زندگی را جهاد می داند؛ چرا که باید تمام اجزای زندگی ما با موازین الهی هماهنگ باشد. جهاد در عبادات همان به جا آوردن پنج وعده نماز در روز است و جهاد در معاملات، کسب روزی حلال است، جهاد برای تحصیل دانش بالاترین نوع جهاد است.

 

نصر: به جای شمشیر برای جهاد مهر و تسبیح به دست بگیرید

نصر با تاکید بر جهاد اکبر(جهاد با نفس) بر این باور است که بزرگ ترین مبارزان معنوی در جهان اسلام کسانی بوده اند که ابزار نبردشان به جای شمشیر، مهر و تسیح بوده است و تصوف به این جهاد اکبر پرداخته است.

 

نصر و روحانیت

دکتر نصر حکومت روحانیت در ایران را پدیده ای نو می داند که پیش از این در تاریخ اسلام سابقه نداشته است. از این رو باور دارد در ایران بسیاری از مردم خواهان جدایی حکومت از دین یعنی کناره گیری روحانیون از حکومت هستند؛ اما این الزاما به معنای آن نیست که خواهان سکولاریسم باشند.

نصر می گوید: امکان دارد روحانیون از مسند قدرت کنار بروند و بتوان دولت را بر پایه صدای ملت بنیان نهاد. ...اگر ایران بتواند حکومتی بر پایه صدای ملت که بیشترشان عمیقا مسلمانند تشکیل بدهد و مردم سالاری اسلامی به معنای دقیق و اصیل کلمه تاسیس کند، چنین حکومتی، الگوی کل جهان اسلام خواهد بود.

 

 

نصر و سروش

جایی که سنت گرایان و تجدد طلبان در آن اشتراک دارند همین است که سروش تجدد طلب و نصر سنت گرا در این نقطه به هم می رسند و هر دو به دنبال عبور از حکومت دینی هستند و باور دارند که دین باید از عرصه اجتماع و سیاست عقب بنشیند؛ البته به دو زبان مختلف. از این رو می کوشند با بهره گیری از ظرفیت های هم دیگر، راه وصول به مطلوب را کوتاه تر کنند.

در واقع سنت گرایان و تجدد طلبان در کشور ما نه بر مبنای فکری خود، بلکه بر اساس نگرش های سیاسی خود هم پیمان شده اند.

 

نصر در جبهه رویارویی با اسلام ناب

نصر به مثابه یک دانشمند اکنون در جبهه روبارویی با اسلام ناب قرار گرفته است؛ (اسلامی که او عرضه می کند با این اسلام پویا و فعال در عرصه اجتماع و بین الملل متفاوت است؛ از این رو می توان محمل خوبی برای حمایت های غرب و آمریکا از او باشد. «مهم این است که نصر در معارف اسلامی کار کرده، فلسفه می داند، مسائل جامعه را خوب می داند و کارآیی خوبی برای کار فرهنگی مخالف انقلاب دارد و خوب حمایت های آمریکا هم بی دلیل نیست... آمریکا می خواهد با آن هایی که اسلامشان با اسلام نوع ایرانی فرق دارد «عربستان سعودی و امثال آن» به جنگ اسلام واقعی برود؛ زیرا آنها منافع خودشان را می خواهند، بحثی ندارد امثال حسین نصر می توانند در این مسیر، نقش مناسبی را بر عهده بگیرند و من تصور می کنم نقش جدی هم دارند و الا آن حرمت و عزت را آنجا نداشتند.)«گفت و گو با علی اکبر سعیدی سیرجانی، روزنامه جمهوری اسلامی 5 آبان 1373 شماره 4466»

 

بر گرفته ار کتاب دولتمرد چهارم زیست نامه و اندیشه سیاسی سید حسین نصر تالیف منصور مهدوی

704/ر

ارسال نظرات